سلام این اولین مطلب من در این وبلاگ است
داشتم ناهار می خوردمدیدم ساعت دو و نیمه با عجله با مادرم رفتیم آماده شدیم و راه افتادیم بریم دفتر بابام که که البته یکم دور بود به خونمونتا که رسیدیم ساعت سه و ده دقیقه بود و کلاس تقریباشروع شده بود یه آقایی با لباس نارنجی می خواست تولید محتوا یادمون بدهاولش برام خیلی جذاب بود که چی میخواد بهمون یاد بده
$$$$$½=Áœø (یک همچین طرز فکری نسبت به کلاس داشتم)
در شروع کلاس ما خودمون رو معرفی کردیم و مهارت های قابل آموزشمون رو گفتیم و یک سری توضیحات درباره برنامه های کلاس و یک سری آموزش های پایه و مقدماتی کلاس رو بهمون گفت و کلاس تموم شد...
- ۹۹/۰۳/۱۹
سلام و عرض ادب
آقا احسان هر روز بنویس